دل من دیر زمانی است که می پندارد:
دوستی نیز گلی است
مثل نیلوفر و ناز,
ساقه ترد ظریفی دارد.
بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد,
جان این ساقه نازک را
دانسته
بیازارد!
باید ایستاد و فرود آمد
بر آستان دری که کوبه ندارد
چرا که اگر به گاه آمده باشی دربان به انتظار توست و
اگر بی گاه
به در کوفتن ات پاسخی نمی آید.
چشمه ساری در دل و
آب شاری در کف
آفتابی در نگاه و
فرشته ئی در پیراهن,
از انسان که توئی قصه ها می توانم کرد
غم نان اگر بگذارد...
احمد شاملو