-
شعری از اشو
یکشنبه 8 شهریورماه سال 1388 19:04
به دنیا پا نهاده ای درست مانند : کتابی باز, نهاده ونانوشته باید سرنوشت خودرارقم بزنی خود ونه کس دیگر چه کسی می تواند جنین کند ؟ چگونه؟ چرا؟ به دنیا آمده ای ! همچون یک بذر زاده شده ای می توانی همان بذر بمانی وبمیری اما می توانی گل باشی وبشکفی می توانی درخت باشی وببالی. اشو
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 شهریورماه سال 1388 19:03
سنگی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد تندیس نخواهد شد اززخم تیشه خسته نشو که وجودت شایسته تندیس است . اهورامزدا
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 شهریورماه سال 1388 19:00
اگرخداباماشد چه کسی می تواند برماباشد. انجیل
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 شهریورماه سال 1388 21:51
حرفهایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود نمی گوییم وحرفهایی هست برای نگفتن حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند وسرمایه ماورائی هر کس حرفهایی است که برای نگفتن دارد حرفهایی که پاره های بودن آدمی اندو بیان نمی شوند مگر آنکه مخاطب خویش را بیابند. شاندل
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 شهریورماه سال 1388 21:51
کوره را برای دشمنان خودآنقدر سوزان نگذارید که گرمای آن خودتان را بسوزاند. شکسپیر
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 شهریورماه سال 1388 14:47
یکدیگر را می آزاریم بی آنکه بخواهیم شاید بهتر آنباشد که دست به دست یکدیگر دهیم بی سخنی دستی که گشاده است می برد می اورد رهنمونت می شود به خانه ای که نور دلچسبش گرمی بخش است
-
زندگی
جمعه 6 شهریورماه سال 1388 14:46
زندگی رسم خوشایندی ست، زندگی بال و پری دارد به وسعت مرگ، پرشی دارد اندازه ی عشق، زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود.
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 شهریورماه سال 1388 11:06
در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 شهریورماه سال 1388 21:00
می توان حقیقتی را دوست نداشت، اما نمی توان منکر آن شد. روسو
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 شهریورماه سال 1388 20:59
بیا پروازاعتماد را با هم تجربه کنیم وگرنه می شکنیم بال های دوستیمان را مارگورت بیکل
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 شهریورماه سال 1388 20:58
بگذار هر روز رویایی باشد در دست بگذار هر روز عشقی باشد در دل بگذار هر روز دلیلی باشد برای زندگی آدرین گراندی
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 شهریورماه سال 1388 20:57
مرا دوست بدار، اندک ولی طولانی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 شهریورماه سال 1388 21:36
هر گاه خبر های بد را به عنوان یک نیاز به تغییر و نه یک خبر منفی پذیرفتید شما از آن شکست نخورده اید بلکه از آن چیزهای تازه آموخته اید بیل گیتس
-
بهترین باش
چهارشنبه 4 شهریورماه سال 1388 19:02
اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی،بوته ای در دامنه ای باش، ولی بهترین بوتهای باش که در کناره راه میروید. اگر نمیتوانی بوتهای باشی،علف کوچکی باش و چشمانداز کنار شاه راهی را شادمانهتر کن ....... اگر نمیتوانی نهنگ باشی، فقط یک ماهی کوچک باش، ولی بازیگوشترین ماهی دریاچه! همه ما را که ناخدا نمیکنند، ملوان هم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 شهریورماه سال 1388 18:55
"بهترین و زیباترین چیزها در دنیا قابل دیدن و لمس کردن نیستند—باید آنها را با قلبتان احساس کنید." –هلن کلر
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 شهریورماه سال 1388 18:54
"من باور دارم که دو انسان از قلبشان به هم متصلند، و مهم نیست که چه کار می کنید، که هستید و کجا زندگی می کنید؛ اگر مقدر شده که دو نفر با هم باشند، هیچ مرز و مانعی بین آنها وجود نخواهد داشت." – جولیا رابرتز
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 شهریورماه سال 1388 18:52
قلبی که به جستجوی رویاهایش برود هرگز رنج نخواهد کشید زیرا هر لحظه از این جستجو یک قدم نزدیک شدن به خدا و ابدیت است. پائولو کوئیلو
-
میعاد
چهارشنبه 4 شهریورماه سال 1388 18:50
وقتی که هیچ چیز نداری وقتی که دست هایت ویرانه هایی هستند بی هیچ انتظاری حتی بی هیچ حسرتی دیگر چه بیم انکه تو را افتاب و ماه ننوازند؟ وقتی میعادی نباشد رفتن چرا؟؟؟؟؟؟؟ دکتر شریعتی
-
مارگوت بیکل
یکشنبه 1 شهریورماه سال 1388 11:14
در طولِ مسیرِ زندهگی شکستها وُ سَرخوردهگیها آخرِ خط نیستند، راهْنمای تواَند که از مدارِ چرخیدن دور خود به مسیرِ تازهی زندهگی راه بجویی!
-
یغما گلرویی
یکشنبه 1 شهریورماه سال 1388 11:09
پیاده آمده ام بی چارپا و چراغ بی آب و آینه بی نان و نوازشی حتی تنها کوله یی کهنه و کتابی کال و دلی که سوختن شمع نمی داند کوله بارم پر از گریه های فروغ است پر از دشتهای بی آهو پر از صدای سرایدار همسایه که سرفه های سرخ سل از گلوگاه هر ثانیه اش بالا می روند پر از نگاه کودکانی که شمردن تمام ستارگان ناتمام آسمان هم آنها را...
-
یغما گلرویی
یکشنبه 1 شهریورماه سال 1388 11:09
شرمنده ام گفته بودم دست بر دیوار دور آن ور دریا می زنم و تا هزاره ی شمردن چشم می گذارم گفته بودم غبار قدیمی تقویم را ازش یشه های شعر وخاطره پاک نمی کنم گفته بودم صدای سرد سکوت این سالها را با سرود و سماع ستاره بر هم نمی زنم اما دوباره دل دل این دل درمانده تو را میهمان سایه گاه ساکت کتاب و کاغذ کرد هی همیشه همسفر حدود...
-
نامه عاشقانه نیما یوشیج
یکشنبه 1 شهریورماه سال 1388 00:20
عزیزم قلب من رو به تو پرواز می کند ... مرا ببخش ! از این جرم بزرگ که دوستی است و جنایت ها به مکافات آن رخ می دهد چشم بپوشان ؟ اگر به تو «عزیزم» خطاب کرده ام ، تعجب نکن . خیلی ها هستند که با قلبشان مثل آب یا آتش رفتار می کنند . عارضات زمان ، آن ها را نمی گذارد که از قلبشان اطاعات داشته باشند و هر اراده ی طبیعی را در...
-
برای تو
یکشنبه 1 شهریورماه سال 1388 00:17
ای همه من! وقتی تو آمدی دلم به رویت خندید!اندوه تنهاییم در زلال چشمه های نگاهت خود راشست و سِحر جادوی حضورت مرا به یادم آورد . تورا وقتی یافتم که همه حجره های دلم به عطر نام تو معطر شدند و نفس نفس ، حضورت را با دم و بازدم حس میکردم و به خاطرِت جان می سپردم ! تو در شبستان خیالم نازل شدی ! طعم دعاهای اجابت شده ام بودی ،...
-
مارگوت بیکل
پنجشنبه 29 مردادماه سال 1388 22:37
پس از سفرهای بسیار و عبور از فراز و فرود امواج این دریای طوفان خیز بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم بادبادن برچینم، پارو وانهم سکان رها کنم به خلوت لنگرگاهت درآیم و در کنارت پهلو گیرم آغوشت را بازیابم استواری امن زمین را زیر پای خویش ادامه مطلب ... -->
-
کیستی تو
پنجشنبه 29 مردادماه سال 1388 20:51
کیستی که من این گونه به اعتماد نام خود را با تو می گو یم،، نان شادی ها یم را با تو قسمت می کنم، به کنارت می نشینم وبر زانوی تو این چنین آرام به خواب می روم؟ کیستی که من این گونه به جد در دیار رویا های خویش با تو زندگی می کنم؟
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 مردادماه سال 1388 20:39
بهترین دوست اون دوستی که بتونی باهاش روی یک سکو ساکت بنشینی و چیزی نگی و وقتی ازش دور میشی حس کنی بهترین گفتگوی عمرت رو داشتی.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 مردادماه سال 1388 20:32
لحظه دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام ، مستم باز می لرزد دلم دستم باز گویی در هوای دیگری هستم های نخراشی به غفلت گونه ام را ، تیغ ! های نپریشی زلفکم را ، دست ! آبرویم را نریزی دل ! لحظه دیدار نزدیک است . مهدی اخوان ثالث
-
سعادت
پنجشنبه 29 مردادماه سال 1388 20:27
آسمان نمی خواهد که آدمی بدبخت باشد چون در باطن او میل به سعادت را قرار داده است و به سعادت آدمی خداوند ستوده می شود . آیا درست است که زن سعادت خو را به بدبختی همسرش بدست آورد . آیا درست ست که مرد عواطف همسرش را به اسارت بگیرد تا خوشبخت شود . جبران خلیل جبران
-
حرف دل
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1388 22:22
ما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است
-
به تو می اندیشم.........
چهارشنبه 28 مردادماه سال 1388 22:12
ای همه پاکی و ایثار و صداقت ای همه عشق و محبت به تو می اندیشم به تو ای آیت مهر به تو ، ای خوب تر از جلوه ماه و مهتاب تو لطیفی و پر از ناز ، چو گل تو زلالی و پر از لطف ، چو آواز نسیم چه شرابی که به پیمانه من ریخته ای ؟ چه شراری تو به جان و دلم انگیخته ای ؟ ای چراغ شب ظلمانی من ای سراسر همه شور ، ای سراپا همه نور ای...