سلام

همه چی هست

سلام

همه چی هست

تاثیر وعده

پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.

از او پرسید : آیا سردت نیست؟

نگهبان پیر گفت : چرا ولی لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.

پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند.

نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد.

صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود :

ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کردم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد

نظرات 3 + ارسال نظر
محمدرضا جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:32 ب.ظ http://mamreza.blogsky.com

سلام.داستان جالبی بود.

کورش تمدن جمعه 19 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:41 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
داستان جالبی بود
آدم نباید دل خودش رو به وعده و وعید خوش کنه

سحر یکشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:47 ق.ظ

جالبه خوشحال میشم بهمون سربزنیُ.منتظریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد