ای همه پاکی و ایثار و صداقت
ای همه عشق و محبت
به تو می اندیشم
به تو ای آیت مهر
به تو ، ای خوب تر از جلوه ماه و مهتاب
تو لطیفی و پر از ناز ، چو گل
تو زلالی و پر از لطف ، چو آواز نسیم
چه شرابی که به پیمانه من ریخته ای ؟
چه شراری تو به جان و دلم انگیخته ای ؟
ای چراغ شب ظلمانی من
ای سراسر همه شور ، ای سراپا همه نور
ای فروغ غم پنهانی من
به تو می اندیشم ، ای گل به تو می اندیشم
به تو ای آیت مهر
به تو ای خوب تر از جلوه ماه و مهتاب
همه جان من ، از چشمه ایثار تو سیراب شده
مادر دهر کجا چون تو بزاید ، هیهات
روز شادی و جوانی ، همه جا همره من
روز پیری و غم و خسته دلی یاور من
شده ام در بر شطرنج تو مات
مادر دهر کجا چون تو بزاید ، هیهات
همه آثار من از عشق تو
پر نقش و نگار
همه گفتار من ، از وصف تو
رنگین چو بهار
من چه دارم که به تو هدیه کنم
ای سراسر همه شور
ای سراپا همه نور
می رسد پیک نسیم می وزد باد بهار
باز با درد گران باز با حال نزار
به تو می اندیشم ای گل
به تو می اندیشم
دل من دیر زمانی است که می پندارد:
دوستی نیز گلی است
مثل نیلوفر و ناز,
ساقه ترد ظریفی دارد.
بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد,
جان این ساقه نازک را
دانسته
بیازارد!
باید ایستاد و فرود آمد
بر آستان دری که کوبه ندارد
چرا که اگر به گاه آمده باشی دربان به انتظار توست و
اگر بی گاه
به در کوفتن ات پاسخی نمی آید.